چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنی است آن بینی
با پرورش معنوی دل خود، بصیرت و آگاهی کسب کن تا بتوانی حقایقی را که با چشم ظاهری و مادی نمی توانی ببینی از راه دل، درک کنی.
آرایه ادبی:
چشم دل ß اضافه ی استعاری
آنچه نادیدنی ست، آن بینی ß تناقض (پارادوکس)
پیش از اینها، فکر می کردم خدا خانه ای دارد میان ابرها
قبل از این فکر می کردم خانه خدا در میان ابرهاست.
واژه |
معنی واژه |
پیش از اینها |
در گذشته |
مثل قصر پادشاه قصه ها خشتی از الماس و خشتی از طلا
خانه خدا مانند کاخ پادشاهان قصه هاست، خانه ای بزرگ که خشت هایش از الماس و طلا ساخته شده است.
واژه |
معنی واژه |
خشت |
آجر |
آرایه ادبی:
تشبیه ß خانۀ خدا به قصر پادشاه
پایه های برجش از عاج و بلور بر سر تختی نشسته با غرور
ستون و پایه های کاخش از عاج فیل و شیشه ساخته شده است و خدا با غرور بر روی تختی نشسته است.
واژه |
معنی واژه |
پایه |
ستون |
عاج |
استخوان فیل که گران قیمت است و در ساختن اشیای تزيینی به کار می رود |
ماه، برق کوچکی از تاج او هر ستاره، پولکی از تاج او
ماہ نور کوچکی از تاج خدا است و ستارگان پولک های درخشان تاج او هستند.
آرایه ادبی:
ماه (مانند) برق کوچکی از تاج او است ß تشبيه اسنادی
هر ستاره (مانند) پولکی از تاج او است ß تشبیه اسنادی
رعد و برق شب، طنین خنده اش سیل و طوفان، نعرۀ توفنده اش
رعد و برق، انعکاس خنده خداست و سیل و طوفان، فریاد خدا است.
واژه |
معنی واژه |
طنین |
صدا، آواز |
توفنده |
غوغا کننده، ويران کننده |
هیچ کس از جای او آگاه نیست هیچ کس را در حضورش راه نیست
هیچ کس از جا و مکان خدا آگاهی ندارد و کسی را به حضور خدا راه نمی دهند.
آرایه ادبی:
«را» و «راه» ß جناس ناقص افزایشی
راه نیافتن به حضور کسی ß کنایه از پذیرفته نشدن
آن خدا بی رحم بود و خشمگین خانه اش در آسمان، دور از زمین
خدایی که من در ذهنم داشتم بی رحم و عصبانی بود، او خانه ای در آسمان ها داشت و با زمین ارتباطی نداشت.
آرایه ادبی:
آسمان و زمین ß تضاد
بود، اما در میان ما نبود مهربان و ساده و زیبا نبود
خدا وجود داشت اما در بین ما، او مهربان و ساده و زیبا نبود.
در دل او، دوستی جایی نداشت مهربانی هیچ معنایی نداشت
خدا با هیچکس دوست نبود و دوست بودن با او مفهومی نداشت، مهربانی برای خدا هیچ، معنا و مفهومی نداشت.
هر چه می پرسیدم از خود از خدا از زمین از آسمان از ابرها
وقتی درباره خدا، خودم، زمین و آسمان و ابرها می پرسیدم.
آرایه ادبی:
حرف «ز» ß واج آرایی
زود می گفتند: «این، کار خداست پرس و جو از کار او کاری خطاست»
سریع می گفتند که این کارها کار خداست پرس و جو از کار خدا کاری اشتباه است.
واژه |
معنی واژه |
خطا |
اشتباه |
نیّت من در نماز و در دعا ترس بود و وحشت از خشم خدا
قصد من از دعا و نماز ترس از خدا و ترس و وحشتم از خشم خدا بود.
واژه |
معنی واژه |
نیت |
قصد، هدف |
آرایه ادبی:
ترس، وحشت و خشم ß تناسب
دل گیر ß کنایه از ناراحت و غمگین بودن
دست در دست پدر ß کنایه از همراهی، با هم بودن
پیش از اینها، خاطرم دلگیر بود از خدا در ذهنم این تصویر بود
پیش از این فکر و خیالم گرفته بود و از خدا تصویری خشمگین و خشن داشتم.
تا که یک شب، دست در دست پدر راه افتادم به قصد یک سفر
تا این که یک شب، در حالی که دست پدرم را گرفته بودم به سفر رفتیم.
در میان راه، در یک روستا خانه ای دیدیم، خوب و آشنا
بین راه به یک روستا رسیدیم و در آنجا خانه ای زیبا و آشنا دیدیم.
زود پرسیدم: «پدر، اینجا کجاست؟» گفت: «اینجا خانه خوب خداست»
بلافاصله از پدرم پرسیدم که پدر اینجا کجا است؟ پدرم گفت: اینجا خانه ی زیبای خداست
گفت: «اینجا می شود یک لحظه ماند گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند
پدر گفت: اینجا می توان لحظه ای توقف کرد و در گوشه ای نماز خواند.
آرایه ادبی:
یک لحظه ß مجاز از مدت کم
با وضویی دست و رویی تازه کرد با دل خود گفت وگویی تازه کرد»
با آب وضو گرفت و دست و صورتی شست و از ته دل با خدا حرف زد.
آرایه ادبی:
دست و رویی تازه کرد ß کنایه از شادابی شستن صورت
بیت بیستم ß فرش، گلیم و بوریا: تناسب مراعات نظیر
گفتمش: «پس آن خدای خشمگین خانه اش اینجاست؟ اینجا در زمین؟»
و پدرم گفت: پس آن خدای عصبانی و ناراحت خانه اش در زمین است؟
گفت: «آری خانه او بی ریاست فرش هایش از گلیم و بوریاست
پدر گفت: بله خانه خدا ساده و بی ریاست. فرشش هم از گلیم و حصیر است.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
بی ريا |
ساده، بدون ناپاکی |
گلیم |
نوعی فرش |
بوريا |
حصیری که از نی می بافند |
مهربان و ساده و بی کینه است مثل نوری در دل آیینه است
این خدا مهربان و ساده و بدون کینه است. مانند نوری روشن درون آیینه است.
آرایه ادبی:
مثل نوری در دل آيینه است ß تشبیه «خداوند به نور تشبیه شده است»
دلِ آیینه ß کنایه از میان، بین
آیینه ß در اینجا نماد «وجود انسان» است
عادت او نیست خشم و دشمنی نام او نور و نشانش روشنی»
خدا عادت ندارد عصبانی شود و دشمنی بورزد خدا نور است و نشانه اش پاکی و روشنایی است.
آرایه ادبی:
تلميح ß آیه ی ۳۵ سوره نور: «الله نور السماوات و الارض» (خدا نوری در آسمانها و زمین است)
واج آرایی ß حرف «ش»
تازه فهمیدم: خدایم این خداست این خدای مهربان و آشناست
تازه متوجه شدم که خدای من همان خدای مهربان و روشنایی بخش است، خدای مهربان و آشنا.
آرایه ادبی:
تکرار «خدا»
دوستی از من به من نزدیک تر از رگ گردن به من نزدیکتر
دوستی از خود من به من نزدیکتر است، حتی از رگ گردن نیز نزدیکتر
آرایه ادبی:
تلمیح ß آیه ی ۱۶ سوره قاف: «و نحن اقرب اليه من حبل الورید» (و ما به انسان از رگ گردن نزدیک تریم)
می توانم بعد از این، با این خدا دوست باشم، دوست، پاک و بی ربا
من می توانم بعد از این، با این خدا، خدای مهربان دوست باشم، دوست پاک و بی ریا.